رمان ربودن فینیکس

پسر يك هدف عالي به نظر مي‌رسيد. عقب گروهي كه از ورزشگاه المپيك لندن بازديد مي‌كردند ايستاده و توجهش به ماشين‌هاي ساختمان‌سازي كه به سرعت از شيب عظيم ورودي ورزشكاران بالا مي‌رفت بود نه به دزدي كه او را زير نظر داشت.

ساختمان تقريبا تمام شده و به نظر من شبيه كاسه‌ي سوپ بزرگي بود كه در يك آبكش فلزي بزرگ‌تر فرو كرده و روي روميزي سبز قرار داده باشند. تنها كار باقيمانده اين بود كه محوطه‌ي اطراف را در آخرين لحظه درست كرده و قبل از اين‌كه از كل دنيا براي بازي‌ها بيايند دستكاري‌هاي نهايي را انجام دهند.

افراد ديگري از كانون در اين محل كار كرده و به من ياد داده بودند از كجا مي‌توانم از دست نيروهاي فشرده‌ي امنيتي در بروم. قبلا هم يكي دوباري اين‌جا آمده بودم چون گردشگراني مثل اين دانشجوها پول بادآورده محسوب مي‌شدند.

زمان زيادي براي وارسي قرباني‌ام داشتم و افراد زيادي آن دور و بر نبودند كه كارم را خراب كنند. اگر شكار خوبي به تورم مي‌خورد مي‌توانستم بقيه‌ي روز را راحت باشم و به سراغ گشت و گذار مورد علاقه‌ام در كتابخانه‌ي محلي بروم و نگران عواقب دست خالي برگشتن به خانه نباشم.

نظر شما در مورد رمان ربودن فینیکس چیست؟

این رمان زیبا را می‌توانید در برنامه رمانسرا مطالعه کنید. نسخه مخصوص اندروید برنامه رمانسرا را از اینجادانلود کنید و از خواندن این رمان لذت ببرید.